یاس نبوی

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

شهید گمنام

13 آبان 1394 توسط یاس نبوی

چند روز پیش تر یه شهید گمنامی که 24 سالش بود رو اوردن حوزه …

من گریه کردم اشک ریختم حتی الان هم دارم گریه میکنم  نمیدونم چرا ولی ته ته دلم یه چیزی هست بنام وجدان که بهم میگفت …

بهم میگفت :دلت میادسرتو بذاری رو تابوتی کسی که مادرش ندیده تش…

دلت میاد اشک بریزی برای شهیدی که مادرش چشم انتظاره شه…

زیر تابوت کسی رو بگیری که خواهر یا برادرش منتظرن تا جای تو باشن…

زیر تابوت کسی رو بگیری که شاید عزیز درونه و فرزند تک مادروپدری باشه…

شاید مادروپدرش میخاستن پسرشون دکتربشه…

 

خداییش تاحالا فکر کراگه الان بود شاید فرزندی داشت…

خداییش اگه الان زنده بود چقدر نوه ونتیجه داشت …

ولی من الان با حجابم وبا راهی که انتخاب کردم میخام راهشونو ادامه بدم نه تنهامن کسانیکه همچون من یا بهتراز من هستن…

فقط میگم خته نباشی دلاور

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

شهید گمنام

13 آبان 1394 توسط یاس نبوی

بهم میگفت :دلت میادسرتو بذاری رو تابوتی کسی که مادر

چند روز پیش تر یه شهید گمنامی که 24 سالش بود رو اوردن حوزه …

من گریه کردم اشک ریختم حتی الان هم دارم گریه میکنم  نمیدونم چرا ولی ته ته دلم یه چیزی هست بنام وجدان که بهم میگفت …

ش ندیده تش…

دلت میاد اشک بریزی برای شهیدی که مادرش چشم انتظاره شه…

زیر تابوت کسی رو بگیری که خواهر یا برادرش منتظرن تا جای تو باشن…

زیر تابوت کسی رو بگیری که شاید عزیز درونه و فرزند تک مادروپدری باشه…

شاید مادروپدرش میخاستن پسرشون دکتربشه…

 

خداییش تاحالا فکر کراگه الان بود شاید فرزندی داشت…

خداییش اگه الان زنده بود چقدر نوه ونتیجه داشت …

ولی من الان با حجابم وبا راهی که انتخاب کردم میخام راهشونو ادامه بدم نه تنهامن کسانیکه همچون من یا بهتراز من هستن…

فقط میگم خته نباشی دلاور

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

حادثه منا

13 آبان 1394 توسط یاس نبوی

امروز مستند فاجعه منا رو تلویزیون نمایش داد

نشون دادکسانیکه میگفتند وقتی روهم افتاده بودیم زمین خیلی داغ بود وقتی عده ای اعتراض کردن که اب میخان اب داغ رو ما میریختن …

میگفتن سربازان وپلیس های عربستان به راحتی میتوانستند مردم را از این فاجعه مرگبار نجات بدهند اما ایستاده بودن و جان دادن حجاج را تماشا میکردن…

مردی میگفت پسرش دراون حادثه بوده و بیهوش بوده که اون رو بردن سردخانه به همراه اجساد دیگر.که یک دفعه هوش امده وبا مشت بر  درو دیوار. دیگران را متوجه خودش کرده و الان زنده است…

من شاهد اشک همسر و مادر حسن دانش بودم اونا میگفتن اگر این حادثه در مکه اتفاق نمیافتاد ساکت نمیموندن …

بگذریم ولی من یه دخترم میفهمم حال بچه هایی که چشم انتظار مادرو پدرشان هستن …

خیلی سخته که عزیزتو بایه خدافظی  سرری راهی سفری کنی که بازگشت نداره …

چه حسرتهایی که به دل این بچه ها موندو چه قولهایی که پدرو مادرشون بهتشون دادن ولی براشون رویا شد یک رویا هایی که انتظار نشتن به پایش بی فایده است…

چه کسی جواب چشم های انتظار این بچه ها رو میده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

یاس نبوی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • عمومی
  • پاداش زیارت
  • امام حسین ع
  • غفلت مسلمانان
  • حادثه منا
  • شهید گمنام
  • داداش حسین
  • سخن امام
  • مادر
  • شهید
  • حضرت نوح
  • دل نوشته ای از امام حاظر ولی غایب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ

دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس